- یقین کردن
- باور کردن و بی گمان پذیرفتن، مطمئن شدن
معنی یقین کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- یقین کردن
- آور کردن باور کردن بطورقطع وبی گمان چیزیرا پذیرفتن
- یقین کردن ((یَ. کَ دَ))
- باور کردن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مدفون ساختن، دفن کردن، در خاک کردن
شل کردن
در دهان نهادن مطلبی را زبانی گفتن، شخصی را وادار بگفتن زبانی گفتن، اصول ومبانی مذهبی را بمیت هنگام دفن القا کردن
ناقص کردن، معیوب نمودن
انتخاب کردن، برگزیدن
در جایی پنهان شدن به قصد از پا در آوردن دشمن یا شکار، کمین آوردن، کمین ساختن، کمین گرفتن
سترون کردن سترون کردن نازا کردن اخته کردن، بی حاصل کردن بی ثمر ساختن، عاری از میکرب کردن
پنهان شدن بقصد کسی یا چیزی
انتخاب کردن، برگزیدن
سند کردن سر راه نهادن کودک بچه را سر راه افکندن تا دیگری بردارد: لقیط کردی فرزند خویش ومیدانی که شعر باشد فرزند شاعران حق و داد. (سوزنی لغ)
برینیدن نشاختن تعیین کردن بر قرار کردن، معلوم کردن
در بند کردن، پایبند کردن، در بند کردن: (... چه از جور و ظلم که در طبیعت او مفطور و مرکوز است مرا بیگناه مقید و محبوس کرده) (سلجوقنامه. ظهیری. چا. خاور. 13)، علاقمند بچیزی کردن
کندن گیاهان و علفهای هرزه از مزرعه و باغچه
Impoverish
Ambush, Lurk
emboscar, espreitar
empobrecer
разводить
обеднять
verdünnen
verarmen
überfallen, lauern
zubożyć
zastawiać zasadzki, czaić się
розбавляти
устраивать засаду , подстерегать
rozcieńczać
збіднювати
влаштовувати засідку , чатувати